شعر
مجموعه اشعار نویسنده
سلام خوبان در این رهگذار ستیزه جویی و خون، گاهگداری در خلوت تنهایی من رهسپار شوید. دفتر اشعارم را در اختیار شما میگذارم تا بیش ازین فریادم در گلو محبوس نماند، شما نیز مرا در این رونمایی همراهی کنید. دوباره کور می شوم پراز عبور می شوم راه به من نمی دهی سخت و صبور می شوم شهر به خواب می رود من خود نور می شوم عمر سه پاره گشت و من آه ، چه جور می شوم منم که جسم تازه ای برای گور می شوم * * * * * * شبیه نور می شوم از همه دور می شوم در سکوت بهانه میگیرم از صداقتی که رسوا شد چلیپای شکسته دل مغموم... با زخمی بر هنجره همو ،که روزی سرخوش از عطر زندگی به شادمانگی اش می بالید... چه شدست آیا؟... که چشم انتظار رسیدن پایان است !
Power By:
LoxBlog.Com |